حاجی تو رو خدا دروغ نگو

<-Text2->

شب قدر سال پیش مثل همیشه به مسجد محله رفتم

مسجد شلوغ شلوغ بود و از شانس نحسم کنار یه حاجی با دوستش نشستم

همین که دعا شروع شد حاجی هم شروع کرد به حرف زدن با دوستش(با صدای بلند)

حالا بماند که چکش برگشت خورده بود و...

به اونجا رسید که رفت گوش سرهنگ رو پیچوندن بعد گوش شهردار و استاندار گرفت و ... 

من فقط دعا میکردم سقف رو سرمون خراب نشد(آخه چقدر خالی بندی)

تا داستان چک به سرانجام رسید اومدم که بگم الغوث الغوث بحثشون کشید به پسر،دخترای امروزی

حاجی پرید گفت:

من توو خیابون از این پسر فشنی ها دیدم از موهاش کشیدمش(توو دلم گفتم حاجی مگه دعوا زنونست احیاناً گازشم نگرفتی)تا می خورد زدمش(چراش رو نگفت)

حاجی در مورد دختر فشنه هم گفت که شرمنده نمیشه بگم چی گفت

اون شب اگه تمام فرشتها روی زمین بودن نمی تونستند خالی بندی های حاجی رو بشمارند

بعد که سفره رو انداختن نشست با حرص و دولوپی سه،چهارتا پرس زد(من اصلاً مونده بودم این معدست یا پلاستیک دسته داره لامصب اصلا پر نمیشد)

از حرفهای حاجی با دوستش فهمیدم که 5بار به مکه رفته

میخواستم بهش بگم حاجی شما احیاناً اشتباهی دور شیطان طواف نکردی(ولی اگه میگفتم میدونید که زنده از اونجا بیرون نمی امدم)

پدر بزرگ و مادربزرگ من سالهاست در انتظار رفتن به مکه بعد  این حقه ؟که این آدما 5 بار به مکه برن نه واقها حیف نیست؟




آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








<-Text3->